مخاطب امروز

شاید با توجه به کلی بودن این مقاله
به نظر برسد که  ارتباط مستقیمی با
 دنیای بازیهای ویدیویی ندارد ولی
منظور من در این مقاله همه انواع آثار
هنری بود که به عقیده من
بازیهای ویدیویی هم یکی از
این انواع محسوب می شود


پروسه خلق اثر

بدون اصرار روی مفاهیمی مثل ساختار گرایی، پسا ساختارگرایی، پسا مدرنیته، تفکرات فوکو، دریدا و مباحث هرمنوتیک نوین می گویم که به نظر من پروسه خلق یک اثر خلاق، شامل بخشی مستقل از خالق اولیه آن اثر است که توسط مخاطب به انجام می رسد.

مثلا در مورد شعر، فکر می کنم که شعر امروز بیشتر از اینکه یک قطعه ادبی باشد یک اثر هنری است، ارائه مانیفست، اشاره مستقیم و به عبارتی ارائه یک روایت ساده چیزی نیست که مخاطب امروز از شعر انتظار دارد، علی رغم اینکه هر شعری متاثر است از آنچه که در شاعرش رسوب کرده ولی شاعر امروز با پرهیز از تصویر اتفاقات بیرونی و پرداخت به پروسه تبدیل آنها به اتفاقات و تعابیر درونی این پتانسیل را در شعرش بوجود می آورد که مخاطب، تعابیر شخصی خود را در آن جستجو کند.

در سینما هم امروزه بسیاری از فیلمسازان از دکوپاژ هایی که به جای تماشاگر تصمیم می گیرند پرهیز می کنند، مثلا با نمایش هیبت یک شخصیت از پایین، او را مقتدر نشان نمی دهند تا خود تماشاگر در مورد کیفیت او قضاوت کند.

به نظر من تمامی هنر ها رفته رفته به سمتی می روند که در نهایت، نقش مخاطب در آنها بسیار پر رنگ تر از آنچه که هست بشود.

با چنین نگرشی هر اثر هنری باید قابلیت تکثیر، آنهم به تعداد تمامی مخاطبانش را داشته باشد و خود خالق اولیه هم به عنوان یکی از همین مخاطبین تنها مجاز خواهد بود که روایت خود را برای خودش داشته باشد.


خیال یا رویا ؟

اگر بپذیریم که زمینی که در آن زندگی می کنیم محلی برای شکوفایی "انسان" و "انسانیت" است و مفاهیم بزرگی مانند "خدا" و "الوهیت" به دنیایی فراتر از آن تعلق دارند و این فاصله، با هیچ خیالپردازی کوتاه نمی شود، شاید کم کم به این نتیجه برسیم که آنچه به ما کمک می کند تا وظایف خود را بهتر انجام دهیم، واقع گراییست نه خیال پردازی.

از نظر من، آثار خیال پردازانه شامل عناصری هستند که در دنیای روزمره ما کم نظیر هستند، بسیاری از Comic strip Hero ها از چنین عناصری هستند و همچنین مشکلاتشان تشابه چندانی با مسائل روزمره ما ندارد، اینگونه آثار در دنیایی دور از واقعیتهای اطراف ما و صرفا با خیال پردازی و یا با ارتباطی ضعیف با دنیای واقعی شکل می گیرند.

آثار رویا پردازانه به تعبیر من آثاری هستند که بواسطه رویا پردازی در مورد دنیایی که در آن زندگی می کنیم خلق شده اند و به همین دلیل شامل عناصری فانتزی می شوند که هر کدام به نوعی استعاره ای از عناصر دنیای واقعی ما هستند.

همه ما درک می کنیم که ذهن یک هنرمند گاهی از تعاریف روزمره فراتر می رود و با توجه به نگاه زیبایی شناختی اش تصاویر و تعابیری را خلق می کند که زاییده دنیای ذهنی اوست، نظر من این است که این دنیای ذهنی در صورتی که با خیال پردازی صرف، خلق شده باشد بیشتر در عرصه سرگرمی سازی و آثار واکنش گرا موثر است ولی رویا پردازی می تواند منجر به خلق آثاری عمیق و کنش گرا گردد که مخاطب سهم بیشتری از ارتباط شخصی در آنها داشته باشد.


2 خرداد 89


لودولوژی (Ludology)

پستهای قبلی را به دلیل تغییر استراتژی وبلاگ حذف کردم
از دوستانی که برای پستهای حذف شده نظراتشان
 را ثبت کرده بودند عذر خواهی می کنم

باز هم مقاله دیگری از آقای آرش پیراینده
با این توضیح که:
دو نوع نگرش در حوزه تحلیل بازی های ویدیویی وجود دارد
لودولوژی (Ludology)
و
نریتولوژی (Narratology)

نریتولوژیستها برای بازی های ویدیویی ماهیت مستقلی قائل نیستند و به همین دلیل آنها را با فاکتورهایی مثل روایت که از فاکتورهای حوزه ادبیات است ارزیابی  می کنند

در مقابل نریتولوژیستها، لودولوژیستها معتقدند که بازیهای ویدیویی می توانند ماهیتی مستقل از سینما، ادبیات و هنرهای بصری داشته باشند و باید با فاکتورهای حوزه خودشان ارزیابی شوند، Game Play یکی از فاکتورهای محبوب لودولوژیستها است

در گذشته های نه چندان دور، وقتی که دست اندر کاران سینما بازیگران سیرک بودند، جامعه هنری برای سینما هم ماهیت مستقلی قائل نبود ولی نگرش جدی به سینما باعث بوجود آمدن هنر هفتم شد

شاید ما در آستانه تولد هنر هشتم باشیم






عدد کنشی

این مقاله توسط آقای آرش پیراینده، از اعضای تحریریه مجله "بازی رایانه" نوشته شده است.
افتخار آشنایی با ایشان را نداشته ام ولی فکر می کنم که ایده این مقاله را به خوبی درک می کنم
از خواندن این مقاله لذت بردم و به شما هم پیشنهاد می کنم که آن را بخوانید